بخش سوم:
اهم ویژگیهای اسلام نواندیشانه به شرح ذیل است:
یک. همه آحاد جامعه و تکتک افراد مردم بدون هرگونه تبعیض دینی، جنسی، نژادی، اعتقادی و… در تعیین سرنوشت سیاسی خود ودر سامان حوزة عمومی و حیات اجتماعی از حقوق یکسان و برابر برخوردارند. براین اساس بین مذاهب مختلف اسلامی، بین مسلمانان و غیرمسلمانان، بین زنان و مردان چه از حیث انتخابکردن و ذیحق بودن در حوزة عمومی و چه از حیث انتخابشدن هیچ تفاوتی نیست. همچنانکه عالمان دینی (اعم از فقیهان و حکیمان و مجتهدان چه برسد به روحانیون) از هیچ امتیاز و حقوق ویژهای در حوزه عمومی برخوردار نیستند.(5)
دو. همة مردم در انتخاب دین، مذهب و عقیده آزادند. هیچکس را نمیتوان برای پذیرش یک دین یا عقیدة خاص به اکراه و اجبار و فشار واداشت. آزادی مذهبی و اعتقادی نه فقط یک حق ابتدایی و یک بار مصرف بلکه حقی استمراری است. بر همین منوال مردم در ترک دین و مذهب و عقیده نیز آزادند، یعنی آزادی تغییر دین و مذهب و عقیده یا آزادی خروج از یک دین یا یک عقیده (که از آن به ارتداد تعبیر میشود). مردم در فعل و ترک اعمال دینی نیز آزادند. هیچکس را نمیتوان بر فعل یا ترکِ فعل یک عملی دینی ــ از آن حیث که دینی است ــ مجبور یا مجازات کرد. واضح است که حق آزادی دنیوی با رجحان واقعی و الزام اخروی منافاتی ندارد، همچنانکه آزادی عمل دینی با الزام اجتماعی برخاسته از یک قانون عادلانه و دمکراتیک نیز تضادی ندارد.(6)
سه. ِاعمال مسئولیت اجتماعی و تعهد دینی و هرگونه تصرف و دخالت در زیست جهان دیگری تنها با رضایت دیگران ممکن است. هرنوع اعمال زور و خشونت بهویژه در امور دینی مردود و ممنوع است. تبلیغ دین و وظیفة امر به معروف و نهی از منکر بهمعنای قانعکردن دیگران به برتری راه حل دینی بر راهحلهای غیردینی و آمادهکردن زمینه برای گزینش آزادانة دین و تعالیم دینی است، یعنی شرکت در یک رقابت آزاد و عادلانه با دیگر ادیان، مذاهب و مکاتب. تبلیغ دین یعنی اثبات مزیت نسبی دین نسبت به راهحلهای رقیب و مشابه.
چهار. همة گزارههای دینی اگرچه برای مؤمنان محترمند اما قابل گفتگو، قابل نقد و قابل سؤال هستند. و دینیبودن، آنها را زیر خط قرمز قرار نمیدهد. کشیدن هالة قداست به دورِ باورهای دینی به تقویت آنها منجر نمیشود، بلکه به ضعیف نگاه داشتن آنها میانجامد. مؤمنان از بحث و گفتگو پیرامون باورهای دینی استقبال میکنند و معتقدند تا زمانی که گزارههای دینی در یک گفتگوی عمومی توجیه لازم برای پذیرش آنها ارائه نشده و به جو غالب تبدیل نشدهاند، الزام قانونی آنها نادرست است. هیچ گزارة عقل ستیز (معارض با حکم عقل) در میان احکام دینیپذیرفته نیست. البته این به آن معنی نیست که همة گزارههای دینی میباید عقلپذیر و معقول باشند، چراکه برخی گزارههای دینی عقلگریز یا فراتر از طَورِ عقل هستند.
پنج. در متن تعالیم اسلام اعم از متن کتاب و متن سنت پیامبر، در کنار اصول ثابت جاودانی فرازمانی و فرامکانی، احکام موقت، متغیر و زمانمند هم موجود است. این احکام با رعایت شرایط زمانی مکانی عصر نزول وضع شدهاند و با منتفیشدن آن شرائط اعتبار آنها نیز به سر میآید. همة احکام دین در صدر اسلام و در عصر نزول عادلانه، عقلایی (قابل گفتگوی خردمندانه) و برتر از راه حلهای رقیب بودهاند. هرآنچه امروز بهعنوان تعالیم اسلامی معرفی شود نیز میباید همان سه ضابطه را دارا باشد، یعنی به فهم انسان امروز عادلانه، عقلایی (قابل گفتگوی خردمندانه) و برتر از راه حلهای رقیب باشد. هر حکمی که از برآوردن این ضوابط سهگانه عاجز باشد، نشان از موقتبودن، نسخشدن و به پایان آمدن زمان اعتبار دینیاش دارد. اجتهاد بصیر یعنی دفاع دائمی از احکام ثابت جاودانه و جا نزدن همة احکام بهمثابة احکام دائمی و جاودانه.(7)
شش. اسلام در قالب احکام ثابت و فرازمانی به اموری پرداخته است که راهبردن به آنها برای غالب آدمیان در اغلب زمانها دشوار است، اما اموری که با خرد جمعی و تجربة انسانی قابل دسترسی است به خود مردم واگذار شده است. براین اساس اسلام و قرآن و سنت پیامبر در مقام بیان ضوابط علوم تجربی یا علوم انسانی، تبیین نظامهای سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی نبوده، اگرچه اسلام با اتخاذ هر راه و روش سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز سازگار نیست. اما آشکارا از ارائه یک سیستم خاص سیاسی یا اقتصادی یا مدیریتی برای همة زمانها و مکانها سر باز زده است و تنها به ارائه برخی کلیات و اصول عام اکتفا کرده که معنای آن میدان دادن به تجربة انسانی، خرد جمعی بشری و ابتکارات متناسب با شرائط متفاوت زمانی و مکانی است. براین اساس اگرچه اسلام با تفرعن و استبداد و یکهسالاری (Autocracy) ناسازگار است، اما استخراج و استنباط دموکراسی نیز از آن میسر نمیباشد. اگرچه میتوان با توجه به تعالیمی از قبیل اصل شورا، اصل عدم ولایت، قاعدة سلطنت مردم بر جان و مال و سرنوشت خود، و قاعدة عدم جواز حکومت بر مردم بدون رضایت آنها, به سازگاری گوهر اسلام با دموکراسی قائل شد.(8)
ادامه در پست بعد...